پرنده فقط یک پرنده بود

ساخت وبلاگ

پرنده گفت: «چه بویی، چه آفتابی، آه بهار آمده است»

«و من به‌جستجوی جفت خویش خواهم رفت»

پرنده از لب ایوان پرید، مثل پیامی پرید و رفت

پرنده کوچک بود

پرنده فکر نمیکرد

پرنده روزنامه نمیخواند

پرنده قرض نداشت

پرنده آدمها را نمیشناخت

پرنده روی هوا

و بر فراز چراغ‌های خطر

در ارتفاع بی‌خبری میپرید

و لحظه‌های آبی را

دیوانه‌وار تجربه میکرد

پرنده آه، فقط یک پرنده بود

سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 205 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56