سفر که گریه ندارد

متن مرتبط با «امروز مستیم ای پدر» در سایت سفر که گریه ندارد نوشته شده است

خدای صبح

  • تو خودت صبح دل انگیز جهانی به خدا پس تو ای صبح دل انگیز جهان صبح به خیر همایون رحیمیان, ...ادامه مطلب

  • دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

  • رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شب گرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و آب دیده در کنج غم خزیدهبر آب دیده ما صد جای آسیا کنخیره کشی است ما را دارد دلی چو خارابکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کنبر شاه خوبرویان واجب وفا نباشدای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کندردی است غیر مردن آن را دوا نباشدپس من چگونه گویم کاین درد را دوا کنمولانا بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جای تو خالی

  • دل میرود از دست عیان جای تو خالیای بی خبر از درد نهان جای تو خالیآفت زده دل همت فریاد نداردسردار سکوت است زبان جای تو خالیبر مسند آشوب کمین کرده خیالیای آتش آشوب گران جای تو خالیبا کفر کمانش به گمان کافر افکارایمان مرا کرده نشان جای تو خالیزان پیر شرابی که فشاندی به لبم دوشامروز دلم گشته جوان جای تو خالیمن ماندم و پرسوخته پروانه و بلبلدر حلقه ی دلسوختگان جای تو خالیاز شوق سفر نیست که آذر شده در راهکس نیست بگوید که بمان جای تو خالیحمیدرضا آذرنگ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درد، بلا و بی‌کسی‌های تو از من

  • دستت را به من بدهنترس!با هم خواهیم پَرید من از روی رویاهایی که رو به باد وُتو از روی بوته‌هایی که باران پَرَست امید و علاقه‌ی من از تو ،اندوه و اضطرابِ تو از من واژه‌ها، کتاب‌ها و ترانه‌های من از تو،سکوت، هراس و تنهایی تو از من حضور، حیات و حوصله‌ی من از تو،تَراخُم‌، تشنگی و کسالتِ تو از من هلهله، حروف، هر چه هستِ من از تو،درد، بلا و بی‌کسی‌های تو از منسید علی صالحی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • با آن‌ها که بالای ديوار نشسته‌اند

  • نان از سفره و کلمه از کتاب،چراغ از خانه و شکوفه از انار،آب از پياله و پروانه از پسين،ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌ايد،با روياهامان چه می‌کنيد!ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد ...دروغ می‌گوييد که اين کوچه، بُن‌بست وآن کبوترِ پَربسته، بی‌آسمان وصبوریِ ستاره بی‌سرانجام است.ما گهواره به دوش از خوفِ خندق واز رودِ زمهرير خواهيم گذشت.ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوارهنوز علائمی عريان از عطر علاقه وآواز نور و کرانه‌ی ارغوان باقی‌ست.سرانجام روزی از همين روزها برمی‌گرديمپرده‌های پوسيده‌ی پرسوال را کنار می‌زنيمپنجره تا پنجره ... مردمان را خبر می‌دهيمکه آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوارباغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب ونم‌نمِ روشنِ باران باقی‌ست.ستاره از آسمان و باران از ابر،ديده از دريا و زمزمه از خيال،کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،رود از رفتن و آب از آوازِ آينه گرفته‌ايد،با روياهامان چه می‌کنيد؟ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد ...دروغ می‌گوييد که فانوسِ خانه شکسته وکبريتِ حادثه خاموش ومردمان در خوابِ گريه‌اند،ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار،روزنی روشن از رويای شبتاب و ستاره روييده استسرانجام روزی از همين روزهاديده‌بانانِ بوسه و رازدارانِ دريا می‌آيندخبر از کشفِ کرانه‌ی ارغوان وآواز نور و عطر علاقه می‌آورند.حالا بگو که فرضسايه از درخت و ری‌را از من،خواب از مسافر و ری‌را از تو،بوسه از باران و ری‌را از ما،ريشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفته‌ايد،با روياهامان چه می‌کنيد!؟سيد علي صالحي بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلم هوای تازه می خواهد

  • هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست ( گروس عبدالملکیان), ...ادامه مطلب

  • پاییز دلگیر

  • امروز همه جا نشان از تو دیدمبرق چشمانت، لحن نگاهت، حرکات ارامهمانطور آرام وخستهچقدر دلم برایت تنگ شده استپاییز دلم را گرفتزمستان همه ی جانم را, ...ادامه مطلب

  • تو گریه کن برای من

  • هوا سرد شده نه آنقدر که دل سرد شومکه تازه دل گرم شده بودماما باید دوباره دل بکنمکه ماهی این آب برای من تازه نخواهد بودماهی نیمه جانی ست در آب چشمانم غوطه وردوباره باید دلخواسته ام را بگذارم و بگذرم.......دلم دارد می لرزد...هوا سرد شده و تنم سردتر  , ...ادامه مطلب

  • ای حسین جان

  • ای حسین ای غم تو همدم ما                           ای تو خود شاهد اشک و غم ما ای حسین ای پسر  خون خدا                       ای تو روشنگر مصباح هدی تو که جان دادن ما را دیدی                           ا, ...ادامه مطلب

  • روزهای عاشق

  •   نزدیک هایی که احساس میکنی دور هستند و دورهایی که آنقدر نزدیک هستند که گویی کنارت نفس می کشند مثل همین پاییز، مثل همین سرما که نزدیک است. آنقدر نزدیک که دست و دلت می لزرد و پایت برای ماندن و رفتن یخ, ...ادامه مطلب

  • من خدای ابراهیم را دوست تر می دارم

  •   می گویند خدای ابراهیم آتش را بر وی گلستان کرد.. می گویند خدای علی، او را مظهر العجائب کرد و تنهایی  و مظلومیت را با وی همراه کرد... می گویند خدای حسین، چنین بر وی مقدر داشت که مظلوم کربلا باشد و مول, ...ادامه مطلب

  • دایره

  •  ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد آنکه پر نقش زد این دایره مینایی  کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد, ...ادامه مطلب

  • پاییز دارد می رود

  • پاییز مرا مبتلا کرده مثل خودش شده ام آسمان دلم هوایی ابری دارد که نه می بارد نه آفتابی می شود... پاییز مرا از پا در آورده و قرمزی خونم را با گل های شقایق بر باد داده استخوان هایم چنان سرد شده اند که د, ...ادامه مطلب

  • ضربه های قلب تو

  • پایان یک آغاز

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها