سفر که گریه ندارد

ساخت وبلاگ
اگر تو فارغی از حال دوستان یارافراغت از تو میسّر نمی‌شود ما راتو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویشبیان کند که چه بودست ناشکیبا رابیا که وقت بهارست تا من و تو به همبه دیگران بگذاریم باغ و صحرا رابه جایِ سرو بلندْ ایستاده بر لب جویچرا نظر نکنی یار سروِ بالا را ؟شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبشمجال نطق نمانَد زبان گویا راکه گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد؟خطا بُوَد که نبینند روی زیبا رابه دوستی که اگر زهر باشد از دستتچنان به ذوقِ ارادت خورم که حلوا راکسی ملامت وامق کند به نادانیحبیب من، که ندیدست روی عَذرا راگرفتم آتش پنهان خبر نمی‌دارینگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را؟نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی؟چو دل به عشق دهی دلبران یغما راهنوز با همه دردم امید درمانستکه آخِری بُوَد آخرْ شبان یلدا راسعدی سفر که گریه ندارد...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 10 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 12:37

کوچکترید از آنکه مرا زیر و رو کنیدحتی اگر هر آنچه که دارید رو کنیدکوچکترید ازآن که بدانید من کی اماز کوهها نام مرا پرس وجو کنیدای بادهای سرد مخالف ! منم درختباید که ریشه های مرا جستجو کنیدمن ریشه در شقایق پرخون، نشانده امگلهای سرخ باغ مرا خوب، بو کنیدای بادهای سرد مخالف ! منم درختباید که ریشه های مرا جستجو کنیدای بادهای سرد مخالف ! من ایستاده اماین سینه ام که خنجرتان را فرو کنیدبرمن مباد؛ تیغ شما زخمی ام کندشاید به خواب، مرگ مرا آرزو کنید«کامران رسول زاده» سفر که گریه ندارد...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 14:48

آن روزها با جانی بودم

خسته، نا امید، بی قرار، اما امیدوار

حالا بی جان، غمگین ، دلتنگ، بی قرار، بی طاقت...

بی جان بی جان

ای صاحب جان بیا و مرا جانی بده که ...

سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 0:23

و من که رهگذری از تبار بارانمهنوز فرق تو را با خودم نمی دانمتو هفت چلچله کوچی بهار تازه ی منمن شکسته اسیر چهل زمستانم"تبر بگیر و برآشوب و تن به تن بشکنمرا که شاخه ای از یک درخت عریانم"شبی بهشت خدا را به خاطر آوردمبه اسم سیب رسیدم شکست دندانمهمان شبی که لبانت شراب می خوردنددو سنگواره ی انسان میان فنجانمترانه سایه ندارد؟ترانه بی برگ است ؟به خاطر تو از این پس درخت می خوانمسپند و کندر و آتش چه قابلی دارد؟بیا بیا که برایت غزل بسوزانمحامد حسین خانی سفر که گریه ندارد...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 17:12

خدایا یه کاری بکنرویاهای من کجا و جهانی که من هستم کجاآدم های اطرافم و هرآنچه که فکر می کنند برای من قابل قبول نیست.قابل قبول من برای آنها نامفهومهمان طور که آنچه آنها می گویند و می خواهند برای من غیر قابل قبولخدایا خدایا خدایاخیلی خیلی دلم شکستهاز خودم، از آدم های اطرافمو از همه مهم تر از تومگر قرار نبود با هرسختی آسانی همراه بشهمگر خودت قول ندادی...چی شد؟؟؟یادت رفت...هرکی هر حرفی میزنه سکوت می کنم میگم خدا بخواد میشه، خدا بزرگ...پس چی شد؟؟؟ کجایی که بیایی بزرگی ات رو نشون بدینشون بدی که کافیه تو بخوایمن خسته شدم...دلم میخواد دیگه هیچ کاری نکنم فقط نگاه کنم ببینم تو می خواهی با من چکار کنی؟؟؟؟خدایا من که همیشه فقط از خودت خواستماز خود خودت...حواست هست؟من دیگه حواسم نیستکه چندبار از تو خواستم....چند بار گفتم تو بخواهی میشه....اما تو حواست باشهمن فقط تو را دارم سفر که گریه ندارد...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 17:12

تابستان دوباره با تیری از کمان روزگار شروع کرد...از پی کدام نشانه با داد از مرداد می رود تا بنشیند بر کدام قلب خزان زده شهریور نمی دانم؟!آن روزها تابستان مهربان تر بود؛با تاب اش تا وسط حوض خیال ما را می برد تا دست مان به آسمان هفتم برسد بی آنکه دلمان بلرزد...حالا این همه بی مهری از پی کدام پاره شدن بند دل بود که تاب از ما ستاند و ما را وسط دریای غم انداخت نمی دانم...گره زد به غم نبودن و بند دلتنگی را به پا بست...این همه داغ بودن بس نبود که بودآتش به جان زدن و سوزندان دیگر چرا؟دیگر نه تابی هست نه پایی برای بالا رفتن از سرسره ای...حالا "چشم من بیا منو یاری بکن... "داریوش را باید زمزمه کرد...دلم وسط همین تابستان داغ یک پاییز سرد می خواهد. سفر که گریه ندارد...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 17:12

شب از پشت شیشه ی پنجره طغیان میکند

و نوازش های مادرم

طنین سکوت مطلقی از تضادهای زندگی ست...

و من دلم برای سالی که گذشت می سوزد

باید نقطه ای بگذارم

برپایانی که هرگز آغازی نداشت!

و از سر خط

تقدیر دیگری تصویر کنم...

علی اکبر فاطمی نایر

سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:01

عاشق آن است که یا دیده به گل وا نکندیا به غیر از گل روی تو تماشا نکندبه گدای تو اگر هر دوجهان را بخشندرد کند، از تو به غیر از تو تمنا نکندشرر عشق تن و جان کسی را سوزدکه چو پروانه به آتش زده پروا نکندشمع، فیضش همه شعله است به پروانه بگویا که پروا نکند یا پر خود وا نکندچشم بیمار تو بیمار کند هر کس راجان دهد آرزوی فیض مسیحا نکنددیدن روی تو با دادن جان شیرین استرو نما تا که کسی روی به دنیا نکندگر به بازار دو عالم گذرم دیده ی منجز تماشای تو ای یوسف زهرا نکندپای تا سر همه سوزم به خدا سوز مرابه جز از آتش عشق تو مداوا نکندهر چه پیرایه زمضمون به غزل میبندمغزلم را به جز از نام تو زیبا نکندگر بر آرند دوصد بار زبان از کامشلب میثم بجز ار مدح تو مولا نکند سفر که گریه ندارد...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 22:02

چون ربيع رجا درآيد، شتاء خوف بگريزد.شمس عشق در برج حمل دل رسد.جهان عقل و علم پر شكوفه هاى نوروز رجا شود. بلبلان زبان بريده به مقراض خوف بر اَغصانِ گلِ انس زمزمه توحيد زنند.هواى جان از تأثير رجا مطيب شود .كاروانيان خليقت در بيابان حقيقت سفر كنند. روح در رياض دل بر تخت مملكت عشق نشيند.در شهر خداى به سلطنت انبساط، به اشكال طبيعت فرمان دهد. چون راوق رجا از كاس وفا چشيدند ماه جان از خسوف نقصان بيرون آيد.عبهر العاشقینشیخ روزبهان سفر که گریه ندارد...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 0:10

تو خودت صبح دل انگیز جهانی به خدا پس تو ای صبح دل انگیز جهان صبح به خیر همایون رحیمیان سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1401 ساعت: 12:24