اگر تو فارغی از حال دوستان یارافراغت از تو میسّر نمیشود ما راتو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویشبیان کند که چه بودست ناشکیبا رابیا که وقت بهارست تا من و تو به همبه دیگران بگذاریم باغ و صحرا رابه جایِ سرو بلندْ ایستاده بر لب جویچرا نظر نکنی یار سروِ بالا را ؟شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبشمجال نطق نمانَد زبان گویا راکه گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد؟خطا بُوَد که نبینند روی زیبا رابه دوستی که اگر زهر باشد از دستتچنان به ذوقِ ارادت خورم که حلوا راکسی ملامت وامق کند به نادانیحبیب من، که ندیدست روی عَذرا راگرفتم آتش پنهان خبر نمیدارینگاه مینکنی آب چشم پیدا را؟نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی؟چو دل به عشق دهی دلبران یغما راهنوز با همه دردم امید درمانستکه آخِری بُوَد آخرْ شبان یلدا راسعدی بخوانید, ...ادامه مطلب
شب از پشت شیشه ی پنجره طغیان میکند و نوازش های مادرمطنین سکوت مطلقی از تضادهای زندگی ست... و من دلم برای سالی که گذشت می سوزدباید نقطه ای بگذارمبرپایانی که هرگز آغازی نداشت!و از سر خط تقدیر دیگری تصویر کنم...علی اکبر فاطمی نایر بخوانید, ...ادامه مطلب
باشد که او آوازخوانِ آتشما را از تاريکی به روشنايی باز آوردبرکت و گرمای رويا را به ما باز آوردباشد که سرما بميردگرسنگی بميردنفرت و نادانی بميردسید علی صالحی بخوانید, ...ادامه مطلب
پروانهها در پیله دنیا را نمیفهمندتقویمها روز مبادا را نمیفهمنددریا برای مردم صحرانشین دریاستساحلنشینان قدر دریا را نمیفهمندمثل همه، ما هم خیال زندگی داریماما نمیدانم چرا ما را نمیفهمندهر روز سیبی در مسیر آب میآیددیگر نیا این شهر معنا را نمیفهمنداین مردمان مانند اهل کوفه میماننداندازه یک چاه مولا را نمیفهمنداینجا سه سال پیش دستِ دارمان دادنداین قوم، درد اینجاست؛ اینجا را نمیفهمندفرسنگها از قیل و قال عاشقی دورندهند و سمرقند و بخارا را نمیفهمندچاقو بهدست مردم هشیار افتادهدیدار یوسف با زلیخا را نمیفهمنداز روز اول با تو در پرواز دانستمپروانهها در پیله دنیا را نمیفهمندفرامرز عرب عامری بخوانید, ...ادامه مطلب
دستت را به من بدهنترس!با هم خواهیم پَرید من از روی رویاهایی که رو به باد وُتو از روی بوتههایی که باران پَرَست امید و علاقهی من از تو ،اندوه و اضطرابِ تو از من واژهها، کتابها و ترانههای من از تو،سکوت، هراس و تنهایی تو از من حضور، حیات و حوصلهی من از تو،تَراخُم، تشنگی و کسالتِ تو از من هلهله، حروف، هر چه هستِ من از تو،درد، بلا و بیکسیهای تو از منسید علی صالحی بخوانید, ...ادامه مطلب
نان از سفره و کلمه از کتاب،چراغ از خانه و شکوفه از انار،آب از پياله و پروانه از پسين،ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفتهايد،با روياهامان چه میکنيد!ما رويا میبينيم و شما دروغ میگوييد ...دروغ میگوييد که اين کوچه، بُنبست وآن کبوترِ پَربسته، بیآسمان وصبوریِ ستاره بیسرانجام است.ما گهواره به دوش از خوفِ خندق واز رودِ زمهرير خواهيم گذشت.ما میدانيم آن سوی سايهسارِ اين همه ديوارهنوز علائمی عريان از عطر علاقه وآواز نور و کرانهی ارغوان باقیست.سرانجام روزی از همين روزها برمیگرديمپردههای پوسيدهی پرسوال را کنار میزنيمپنجره تا پنجره ... مردمان را خبر میدهيمکه آن سوی سايهسارِ اين همه ديوارباغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب ونمنمِ روشنِ باران باقیست.ستاره از آسمان و باران از ابر،ديده از دريا و زمزمه از خيال،کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،رود از رفتن و آب از آوازِ آينه گرفتهايد،با روياهامان چه میکنيد؟ما رويا میبينيم و شما دروغ میگوييد ...دروغ میگوييد که فانوسِ خانه شکسته وکبريتِ حادثه خاموش ومردمان در خوابِ گريهاند،ما میدانيم آن سوی سايهسارِ اين همه ديوار،روزنی روشن از رويای شبتاب و ستاره روييده استسرانجام روزی از همين روزهاديدهبانانِ بوسه و رازدارانِ دريا میآيندخبر از کشفِ کرانهی ارغوان وآواز نور و عطر علاقه میآورند.حالا بگو که فرضسايه از درخت و ریرا از من،خواب از مسافر و ریرا از تو،بوسه از باران و ریرا از ما،ريشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفتهايد،با روياهامان چه میکنيد!؟سيد علي صالحي بخوانید, ...ادامه مطلب
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به درالا شهید عشق، به تیر از کمان دوست"سعدی", ...ادامه مطلب
نزدیک هایی که احساس میکنی دور هستند و دورهایی که آنقدر نزدیک هستند که گویی کنارت نفس می کشند مثل همین پاییز، مثل همین سرما که نزدیک است. آنقدر نزدیک که دست و دلت می لزرد و پایت برای ماندن و رفتن یخ, ...ادامه مطلب
داشتم دل میکندم... با یک خیال خام دوباره دل بستم و ماندم... خوب می دانستم که این خیال مرا کفاف نمی دهد... انگار همه چیز یک خواب بود و چقدر دلخوشی خوابها کوتاه است... دوباره دل کندم و رفتم., ...ادامه مطلب
گور شد، گهواره، آری بنگرید اینک زمین رااین دهان وا کرده، غران اژدهای سهمگین راقریه خواب و کوه بیدار است و هنگامه شبیخونتا بکوبد بر بساطش، صخرههای خشم و کین رامرگ من یا توست بیشک، آن ستون، آن سقف، آنک!کاینچنین از ظلمت شب، بهره میگیرد کمین را مادری آنک به سجده در نماز وحشت خودخسته میساید به خاک کودکان خود جبین رادخترک خاموش بهتش برده از تنهایی خودمیکشد بر چشمهای بینگاهی آستین رانوعروسی، خیره در آفاق خونآلوده، در چنگ میفشارد جامهی خونین جفت نازنین را«باز میپرسی کهها مردند؟ میگویم: که زندهست؟!»پیرمرد انگار با خود، زیر لب، میموید این رادیگری سر میدهد غمنالهی شکر و شکایت:تا کجا میآزمایی ای خدا، این سرزمین را؟کودکان، از خواب این افسانه، بیداری ندارندبا که خواهد گفت مادر، قصههای دلنشین را؟از تمام قریه، یک تن مانده و دیگر کسی نیستتا کشد دست تسلا بر سر، آن تنهاترین رامرده چوپان و نیاش افتاده، خون آلود، جایی.خسته در وی مینوازد باد آهنگی حزین را (حسین منزوی)برچسبها: زلزله, گور, دهان وا کرده, زمین, ...ادامه مطلب
آهای بارون پاییزی کی گفته تو غم انگیزی تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه میریزی... داره بارون میاد کوچه بازم لبریز احساسه هنوزم نم نم بارون صدای ما رو می شناسه برچسبها: بارون پاییزی, کوچه, خاطره, صدا, ...ادامه مطلب
این روزها یادم خواهد ماند خاطرات من و نم نم بارون باز دوباره خیس بارون میشم و خاطره ها رو لمس میکنم پاییز اینجاست با هزار رنگ هر روز دارد رنگ عوض میکند اما من سبز نه! زرد نه! من آفتاب دیده ام، سرخ سرخم و در رنگ بازی پاییزی فاتح این روزها خواهم شد... ,بازی رنگ ها اندروید,بازی رنگ ها برای کامپیوتر,بازی رنگ ها برای اندروید ...ادامه مطلب
آدم اگر عاشق باشد از فرط مسئولیت پای همه چیز می ماند... حتی اگر لبه تیغ باشد می ایستد...,مسئولیت پذیری,مسئولیت اجتماعی,مسئولیت اجتماعی شرکت ها,مسئولیت محدود,مسئولیت پذیری اجتماعی,مسئولیت پذیری چیست,مسئولیت,مسئولیت مدنی,مسئولیت پذیری به انگلیسی,مسئولیت اجتماعی شرکتی ...ادامه مطلب
,دل تنهامو اوردم,متن دل تنهامو آوردم,آهنگ دل تنهامو آوردم,متن آهنگ دل تنهامو آوردم ...ادامه مطلب