سفر که گریه ندارد

متن مرتبط با «ديوار» در سایت سفر که گریه ندارد نوشته شده است

با آن‌ها که بالای ديوار نشسته‌اند

  • نان از سفره و کلمه از کتاب،چراغ از خانه و شکوفه از انار،آب از پياله و پروانه از پسين،ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌ايد،با روياهامان چه می‌کنيد!ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد ...دروغ می‌گوييد که اين کوچه، بُن‌بست وآن کبوترِ پَربسته، بی‌آسمان وصبوریِ ستاره بی‌سرانجام است.ما گهواره به دوش از خوفِ خندق واز رودِ زمهرير خواهيم گذشت.ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوارهنوز علائمی عريان از عطر علاقه وآواز نور و کرانه‌ی ارغوان باقی‌ست.سرانجام روزی از همين روزها برمی‌گرديمپرده‌های پوسيده‌ی پرسوال را کنار می‌زنيمپنجره تا پنجره ... مردمان را خبر می‌دهيمکه آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوارباغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب ونم‌نمِ روشنِ باران باقی‌ست.ستاره از آسمان و باران از ابر،ديده از دريا و زمزمه از خيال،کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،رود از رفتن و آب از آوازِ آينه گرفته‌ايد،با روياهامان چه می‌کنيد؟ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد ...دروغ می‌گوييد که فانوسِ خانه شکسته وکبريتِ حادثه خاموش ومردمان در خوابِ گريه‌اند،ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار،روزنی روشن از رويای شبتاب و ستاره روييده استسرانجام روزی از همين روزهاديده‌بانانِ بوسه و رازدارانِ دريا می‌آيندخبر از کشفِ کرانه‌ی ارغوان وآواز نور و عطر علاقه می‌آورند.حالا بگو که فرضسايه از درخت و ری‌را از من،خواب از مسافر و ری‌را از تو،بوسه از باران و ری‌را از ما،ريشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفته‌ايد،با روياهامان چه می‌کنيد!؟سيد علي صالحي بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها