سفر که گریه ندارد

متن مرتبط با «ادم خاکی در اهواز» در سایت سفر که گریه ندارد نوشته شده است

درخت

  • کوچکترید از آنکه مرا زیر و رو کنیدحتی اگر هر آنچه که دارید رو کنیدکوچکترید ازآن که بدانید من کی اماز کوهها نام مرا پرس وجو کنیدای بادهای سرد مخالف ! منم درختباید که ریشه های مرا جستجو کنیدمن ریشه در شقایق پرخون، نشانده امگلهای سرخ باغ مرا خوب، بو کنیدای بادهای سرد مخالف ! منم درختباید که ریشه های مرا جستجو کنیدای بادهای سرد مخالف ! من ایستاده اماین سینه ام که خنجرتان را فرو کنیدبرمن مباد؛ تیغ شما زخمی ام کندشاید به خواب، مرگ مرا آرزو کنید«کامران رسول زاده» بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من با چشمام دیدم تو ظل تابستون چقدر زمستون

  • تابستان دوباره با تیری از کمان روزگار شروع کرد...از پی کدام نشانه با داد از مرداد می رود تا بنشیند بر کدام قلب خزان زده شهریور نمی دانم؟!آن روزها تابستان مهربان تر بود؛با تاب اش تا وسط حوض خیال ما را می برد تا دست مان به آسمان هفتم برسد بی آنکه دلمان بلرزد...حالا این همه بی مهری از پی کدام پاره شدن بند دل بود که تاب از ما ستاند و ما را وسط دریای غم انداخت نمی دانم...گره زد به غم نبودن و بند دلتنگی را به پا بست...این همه داغ بودن بس نبود که بودآتش به جان زدن و سوزندان دیگر چرا؟دیگر نه تابی هست نه پایی برای بالا رفتن از سرسره ای...حالا "چشم من بیا منو یاری بکن... "داریوش را باید زمزمه کرد...دلم وسط همین تابستان داغ یک پاییز سرد می خواهد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پروانه‌ها در پیله دنیا را نمی‌فهمند

  • پروانه‌ها در پیله دنیا را نمی‌فهمندتقویم‌ها روز مبادا را نمی‌فهمنددریا برای مردم صحرانشین دریاستساحل‌نشینان قدر دریا را نمی‌فهمندمثل همه، ما هم خیال زندگی داریماما نمی‌دانم چرا ما را نمی‌فهمندهر روز سیبی در مسیر آب می‌آیددیگر نیا این شهر معنا را نمی‌فهمنداین مردمان مانند اهل کوفه می‌ماننداندازه یک چاه مولا را نمی‌فهمنداینجا سه سال پیش دستِ دارمان دادنداین قوم، درد اینجاست؛ اینجا را نمی‌فهمندفرسنگ‌ها از قیل و قال عاشقی دورندهند و سمرقند و بخارا را نمی‌فهمندچاقو به‌دست مردم هشیار افتادهدیدار یوسف با زلیخا را نمی‌فهمنداز روز اول با تو در پرواز دانستمپروانه‌ها در پیله دنیا را نمی‌فهمندفرامرز عرب عامری بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گم شدم در خود نمی‌دانم کجا پیدا شدم

  • گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدمشبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدمسایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوارراست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدمز آمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبرگوئیا یک دم برآمد کامدم من یا شدمنه ، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه ایدر فروغ شمع روی دوست ناپروا شدمدر ره عشقش قدم در نِه ، اگر با دانشیلاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدمچون همه تن دیده می بایست بود و کور گشتاین عجایب بین که چون بینای نابینا شدمخاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهیتا کجاست آنجا که من سرگشته دل آنجا شدمچون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهانمن ز تأثیر دل او بیدل و شیدا شدمعطار نیشابوری بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قول دادم

  • قول دادم به خودم غصه تراشی نکنمفکر این را که تو باشی و نباشی نکنمفکر این را که تو هر روز بیایی سر ظهرروی گلدان دلم آب بپاشی نکنم!حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده استقول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم!من پر از زخم جگرسوزم و باید برومکه تو را اینهمه درگیر حواشی نکنمامشب افسوس نشد بر سر قولم باشمنشد از فاصله ها غصه تراشی نکنمگر تفنگی برسانند به من، نامردمتا سحر مغز خودم را متلاشی نکنم!زهرا شعبانی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

  • رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شب گرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و آب دیده در کنج غم خزیدهبر آب دیده ما صد جای آسیا کنخیره کشی است ما را دارد دلی چو خارابکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کنبر شاه خوبرویان واجب وفا نباشدای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کندردی است غیر مردن آن را دوا نباشدپس من چگونه گویم کاین درد را دوا کنمولانا بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درد، بلا و بی‌کسی‌های تو از من

  • دستت را به من بدهنترس!با هم خواهیم پَرید من از روی رویاهایی که رو به باد وُتو از روی بوته‌هایی که باران پَرَست امید و علاقه‌ی من از تو ،اندوه و اضطرابِ تو از من واژه‌ها، کتاب‌ها و ترانه‌های من از تو،سکوت، هراس و تنهایی تو از من حضور، حیات و حوصله‌ی من از تو،تَراخُم‌، تشنگی و کسالتِ تو از من هلهله، حروف، هر چه هستِ من از تو،درد، بلا و بی‌کسی‌های تو از منسید علی صالحی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مادر

  • از مـــادر به ماه می رسماز پدر به پروانه های پاییزی.من از این جهان چاره ناپذیرهیچ بهره ای نبرده ام جز کلمات روشنیکه عشق را دوست می دارندکه آدمی را دوست می دارندکه دوست می دارند را دوست می دارند.حالا اگر ممکن استمرا به عنوان پرستار ماه و پروانهقبولم کنید....معرف یک لاقبای منحضرت حافظ است.سيد علي صالحي بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درست میشه

  • چی باید بشه که همه چیز درست بشه؟؟؟کی همه چی آروم میشه؟؟, ...ادامه مطلب

  • چقدر دلخوشی خوابها کم است

  •   داشتم دل میکندم... با یک خیال خام دوباره دل بستم و ماندم... خوب می دانستم که این خیال مرا کفاف نمی دهد... انگار همه چیز یک خواب بود و چقدر دلخوشی خوابها کوتاه است... دوباره دل کندم و رفتم., ...ادامه مطلب

  • بازآ در چشم من

  • چنان از خودم لبالب شدم  که گاهی نبینم به غیر تو را, ...ادامه مطلب

  • در باغ سبز

  • خدایا به من در باغ سبز نشون نده من می خوام برم توی باغ  تا دستم به سیب حوا برسه... خدایا کمکم کن برچسب‌ها: باغ, سیب حوا, خدا + نوشته شده در  شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۶ساعت 21:13  توسط شهین نعمتی  |  ,باغ,سبز ...ادامه مطلب

  • درد مشترک

  • خدا را دیدم ... گوشه ای آرام می گریست ... من هم کنارش رفتم و گریستم ... هر دو یک درد داشتیم ...  آدمـــــهـــــا,درد مشترک,درد مشترک ایرانیان,درد مشترک شاهین,درد مشترکم مرا فریاد کن,درد مشترک میلاد رحیمی,درد مشترک امین حبیبی,درد مشترک مهدی رهنما,درد مشترک علیرضا فرد,درد مشترک علیرضا قربانی,درد مشترک سالار ...ادامه مطلب

  • آدم خاکی

  • آدمیان از خاک سرشته می شوند و دل از ملاط بهشت و بزرگی آدمی بواسطه همین دل است  ,آدم خاکی,ادم خاکی در اهواز,آهنگ آدم خاکی,ادم کوتوله زیر خاکی,عکس آدم خاکی,ادم زیر خاکی,فروغ آدم خاکی,شعر آدم خاکی بهانه بود,دانلود آهنگ آدم خاکی,ادم کوچولو زیر خاکی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها